هر چه پیش آید؛ خوش آید
ما که خندان میرویم...
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی رویم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
همدیگر را پیر نکنیم؛
باور کنید هر کس درد خودش را دارد، دغدغه و مشغله خودش را دارد.
برای دیگران آرزو کنیم بهترینها را، راحتی را.
یاری کنیم همدیگر را تا زندگی برایمان لذتبخش شود.
آدمها آرام آرام پیر نمیشوند.
آدمها در یک لحظه با یک تلفن، با یک جمله، یک نگاه، یک اتفاق، یک نیامدن، یک دیر رسیدن، یک باید برویم و با یک تمام کنیم پیر میشوند.
آدمها را لحظهها پیر نمیکنند.
آدم را آدمها پیر میکنند.
سعی کنیم هوای دل همدیگر را بیشتر داشته باشیم.
. .
زمانی که غمگین هستیم؛
کنار پنجره میرویم و
خیره میشویم به فضای روبرویمان
و فقط فکر می کنیم،
به آنچه بر سرمان آمده است....
جسممان در کنار پنجره است؛
اما روحمان خدا میداند در کجا و
به یاد چه کسی پرسه میزند....
چه دردهای ناگفته ای که
در کنار پنجره با سکوت گفته ایم
و کسی از آن ها آگاه نیست...
با فقدان گوشی برای شنیدن مواجهیم. با فقدان حوصله، فقدان آغوش، نوازش، تسکین...
همه پُریم از حرف و همه خستهایم از شنیدن، از همدردی، از فهمیدن.
همه لبریزیم و هیچکس برای هیچکس کاری نمیکند. ما غرقشدگان یک دریاییم و هرکسی در پی نجات خویش و اینکه کسی را به کسی نیست، در چنین شرایطی، اصلا عجیب نیست!
غمخواریم، اما برای خودمان. شانهایم اما برای دردهای خودمان و آنقدر برای تسکین اندوههای تلنبار شدهی وجودمان تحلیل میرویم که از ما چیزی برای دیگری نمیماند! به هم که میرسیم، تمام شدهایم...
#نرگس_صرافیان_طوفان
ادامه ی بعضی مسیرها و رابطه ها ادامه ی آسیب است .
آسیبی که خودمان انتخاب میکنیم به خودمان بزنیم .
حواسمان به شواهد باشد .
و بیشتر از همه ،
حواسمان به رویاپردازی هایی که ما را از دیدنِ حقیقتِ پیش رویمان ، دور میکند .
حواسمان به خودمان و زخمهایمان باشد .
گاهی هیچکس در ادامه ی آسیب مقصر نیست ،
غیر از خودمان و امید واهی خودمان به رخ دادنِ یک معجزه ی بزرگ ....
✿ کپشن خاص ✿
این را دیگر همه ی مردمانِ حاضر در اقلیمِ اطرافم میدانند که هر چند صباح یکبار ، بقچه ام را می اندازم گَلَم و با بغلی از کاغذ باطله راه می افتم میروم پشتِ هیچستان ! همانجا که سهراب بود …
تا شاید بتوانم دور از معاشرت و همهمه ی آدمها ، کمی از خودم را پیدا کنم ! چرا که من میدانم ، هرکجا ازدحام باشد ، صدایِ نور ، عطر آب ، سایه ی گنجشکها و رقص شمعدانی و دستِ خدا … گم میشوند !
در سکوت و غیبت از میانِ مردم است که تو میتوانی بیشتر آسمان را تماشا کنی و صفحات میان کتابت را ببوسی و یک تسبیح برداری و ذکر بگیری که “ چرا هستم !؟ “ و “ آخرین کار پیش از مرگم چه باید باشد ؟ “
و این بار دست از پا دراز تر برگشته ام !
شاید خیال کنید با طوماری حدیث و پند و نصیحت میخواهم آن ته مانده حوصله تان را بجَوَم و از آنچه فهمیده ام بگویم ! نه !
من دریافتم … به خوبی دریافتم …
نه آنقدر بزرگ هیبتم که جهان بی من بخشکد و مردم در نبودم تلف شوند یا در خاطرشان بمانم !
نه آنقدر ناچیزم که نشود لکه ای ، جوهری نور از حضورم بیوفتد روی زمین و جوانه شود ..
دریافتم آدمی همواره چیزی میانِ خوف و رجا بوده ! چیزی بینِ هیچ چیز و همه چیز بودن ! …
دریافتم که باید ما بقیِ ایامِ پیش رویم را به شنیدن بگذرانم … و بپذیرم من از دانستنی ها ، اندکی میدانم !
آن هم این است که :
“ هیچ چیز نمیدانم “
#میم_سادات_هاشمی
The higher we soar the smaller we appear to those who cannot fly
هرقدر بالاتر برویم، در چشم کسانی که نمیتوانند پرواز کنند، کوچکتر به نظر خواهیم رسید
.࿐
«کانوا أخف من البقاء، کنا أثقل من اللّحاق بهم»
«سبک تر از آن بودند که بمانند، سنگین تر از آن بودیم که به دنبالشان برویم»
. .
ادامه ی بعضی مسیرها و رابطه ها ادامه ی آسیب است . آسیبی که خودمان انتخاب میکنیم به خودمان بزنیم . حواسمان به شواهد باشد .
و بیشتر از همه ، حواسمان به رویاپردازی هایی که ما را از دیدنِ حقیقتِ پیش رویمان ، دور میکند .
حواسمان به خودمان و زخمهایمان باشد . گاهی هیچکس در ادامه ی آسیب مقصر نیست ، غیر از خودمان و امید واهی خودمان به رخ دادنِ یک معجزه ی بزرگ ...
پونه مقیمی
─═इई ...ईइ═─
برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم:
1. بیمارستان
2. زندان
3. قبرستان
.در بیمارستان میفهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.
.در زندان میبینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.
.در قبرستان درمییابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد.
زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم فردا سقفمان خواهد بود.
پس بیایید برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم....