نمیدانم تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم یا نفسم را به اندازه ی تو ؟
نمیدانم چون تو را دوست دارم نفس میکشم یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم ؟
نمیدانم زندگیم تکرار دوست داشتن توست یا تکرار دوست داشتن تو زندگیَم ؟
تنها میدانم ، بسیار میخواهم تو را …
...
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی نمیدانم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
چقدر برای یه تعدادی از ما این حرفِ "احمد محمود"
آشناست که میگه:
سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم،
ولی نمیدانم چرا هنوز هم دیروزها بهترَند..!
. .
نمیدانم #تُ
از اینکه تمام آرزوهای یکنفر به خودت ختم میشود
چه احساسی داری
من اما
از اینکه تمام آرزوهایم به #تُ ختم میشود
عاشقم . . .
#مسلم_علادی
نمیدانم
تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم
یا نفسم را به اندازه ی تو !؟
نمیدانم ..
چون تو را دوست دارم نفس میکشم
یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم !؟
نمیدانم ..
زندگیم تکرار دوست داشتن توست،
یا تکرار دوست داشتن تو ، زندگی ام !
تنها میدانم :
که دوست داشتنت
لحظه ، لحظه لحظه ی زندگی ام را می سازد
و عشقت
ذره ، ذره ، ذره ی وجودم را....
دقت کردین جملات وارونه چگونه است!
(گنج) (جنگ) میشود (درمان) (نامرد) و (قهقهه) (هقهق) ولی (دزد همان (دزد) است
(درد) همان (درد) است و (گرگ) همان (گرگ)
اری نمیدانم چرا (من) (نم) زده است و (یار) (رای) عوض کرده است
(راه) گویی (هار) شده و (روز) به (زور) میگذرد
(آشنا) را جز در (انشا) نمیبینی و
چه (سرد) است این (درس) زندگی اینجاست (مرگ) برایم (گرم) میشود
من از شَرع چیزی نمیدانم
خودم را میدانم
دلم را
و تو را
حتی اگر ممنوعه ترین موجود روی زمین باشی...
- علی قاضی نظام
آنجا را نمیدانم ،
ولی اینجا همه چیز بوی غربت
می دهد
حتی تنم ....
. .
✿ کپشن خاص ✿
این را دیگر همه ی مردمانِ حاضر در اقلیمِ اطرافم میدانند که هر چند صباح یکبار ، بقچه ام را می اندازم گَلَم و با بغلی از کاغذ باطله راه می افتم میروم پشتِ هیچستان ! همانجا که سهراب بود …
تا شاید بتوانم دور از معاشرت و همهمه ی آدمها ، کمی از خودم را پیدا کنم ! چرا که من میدانم ، هرکجا ازدحام باشد ، صدایِ نور ، عطر آب ، سایه ی گنجشکها و رقص شمعدانی و دستِ خدا … گم میشوند !
در سکوت و غیبت از میانِ مردم است که تو میتوانی بیشتر آسمان را تماشا کنی و صفحات میان کتابت را ببوسی و یک تسبیح برداری و ذکر بگیری که “ چرا هستم !؟ “ و “ آخرین کار پیش از مرگم چه باید باشد ؟ “
و این بار دست از پا دراز تر برگشته ام !
شاید خیال کنید با طوماری حدیث و پند و نصیحت میخواهم آن ته مانده حوصله تان را بجَوَم و از آنچه فهمیده ام بگویم ! نه !
من دریافتم … به خوبی دریافتم …
نه آنقدر بزرگ هیبتم که جهان بی من بخشکد و مردم در نبودم تلف شوند یا در خاطرشان بمانم !
نه آنقدر ناچیزم که نشود لکه ای ، جوهری نور از حضورم بیوفتد روی زمین و جوانه شود ..
دریافتم آدمی همواره چیزی میانِ خوف و رجا بوده ! چیزی بینِ هیچ چیز و همه چیز بودن ! …
دریافتم که باید ما بقیِ ایامِ پیش رویم را به شنیدن بگذرانم … و بپذیرم من از دانستنی ها ، اندکی میدانم !
آن هم این است که :
“ هیچ چیز نمیدانم “
#میم_سادات_هاشمی
۞نہ دلۍ هســـــت
۞ڪہ برایم شور بزند
۞ نہ دستــــۍ ڪـــہ
۞ دستان سردم رابگیرد
۞نمیدانم میان اینهمہ،
۞ " نبودنت " چــــہبود
۞ ڪہ بر سرم آوار شد
سالهاست منتظر آمدن روزهاے بهترم
ولے نمیدانم چرا هنوز هم
دیروزها بهترند!
#احمد_محمود