آنجا که زنی با موهای آشفته و لبخند غمگین
بر سنگفرشهای بارانخوردهی شهر، راه میرود و در ذهنش شعری بیقافیه را زمزمه میکند.
و آنجا که مردی، پشت پنجرهی مهگرفته اتاقش، دستی لرزان بر چهرهاش میکشد،
آرام در سکوت به سیگارش پک میزند و
دخان سیگارش را در آغوش نیستی رها میکند.
جاییست که شاید هردو فکر میکنند
نجاتشان در گریز است
اما این فکر تنها توهمی بیش نیست.
رفتن، تنها شکل دیگری از ماندن در تنهاییست.
هیچ چیز و هیچکس نمیتواند
تنهایی بیانتهایشان را پر کند.
#رامین_وهاب_راوی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گرفت
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
تو خانواده بهت یاد میدن که سازگاری و انعطاف بیش از حد، احترام و درک آدما یه ارزش خیلی مهمه
بعد بزرگ میشی میای تو اجتماع میبینی که اولین چیزی که باید یاد میگرفتی اینه که حقوق تو چیه این وسط؟
مرزهای تو چیه و چرا مهمه که پای مرزهات بمونی.
The most important thing that i learned is that all people have heart but not all of them have conscience
مهمترین چیزی که یاد گرفتم اینه که هر کسی ممکن قلب داشته باشه ولی وجدان نصیب هر کسی نمیشه
• |.
نمیدونم کی نیاز داره این رو بشنوه ولی وقتی میفهمی میتونستی بهتر حرف بزنی، رفتار کنی یا واکنش نشون بدی، خودت رو سرزنش نکن و ببخش، بیشترمون تا وقتی چیزی یاد نگرفتیم همون کاری رو میکنیم که بلدیم، وقتی چیزهای جدید یاد میگیریم کم کم تغییر میکنیم و بهتر میشیم.
مسیر شفا گرفتن از دل تجربیات دردناک میاد.
از تلاش برای نادیده گرفتن مکالمات، موقعیت ها و وظایف ناراحت کننده، دست بردار.
آنجاست که روابط سالم، شخصیت و انعطاف پذیری را در خودت ایجاد می کنی.
شمارو نمیدونم ولی من
خیس ترین لاس هارو از اینجا یاد گرفتم:
خیلی اوقات خشم از نادیده گرفته شدن توسط دیگران، خشم از نادیده گرفته شدنت توسط والدینت در کودکیت بوده که حالا به سمت دیگران چرخیده.
Today I decided to forgive you. Not because you acknowledged the pain that you caused me, but because my soul deserves peace.
امروز تصمیم گرفتم تو را ببخشم.
نه به این دلیل که دردی را که برای من ایجاد کردی تصدیق کردی، بلکه به این دلیل که روح من سزاوار آرامشه.
خوابم نمی برد شب و بی بوسه تشنه اَند
لب های گُر گرفته و در اِنتظارِ من؛
خاموش کن چراغ اتاق مرا، برو
دیدن ندارد این همه، وضعِ خمار من!