من از عقرب نمی ترسم ولی از " نیش " می ترسم
ندارم شکوه از بیگانگان از " خویش " می ترسم
ندارم وحشتی از یوز و ببر و حمله شیران
از آن گرگی که می پوشد لباس " میش " می ترسم
مرا با خانقاه و خرقه و درویش کاری نیست
ولی از آن مسلمانان " نادرویش " می ترسم