شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی..
آوای تو می خواندَم از لایتناهی..
آوای تو می آرَدَم از شوق به پرواز..
شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی..
امواج نوای تو به من می رسَد از دور..
دریایی و من تشنه ی مهر تو چو ماهی..
وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان،
خوش میدهد از گرمی این شوق گواهی..
دیدار تو گر صبح ابد هم دهَدَم دست..
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی..
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم..
همواره تویی.. هرچه تو گویی و تو خواهی..

"فریدون مشیری"