ای اَزَلی مرد برای ابد
بی تو زمین سرد،
برای ابد
نام قدیمت ز لب حادثه
نعره برآورد برای ابد
پِلک تو شد باز به روی دلم
پنجره گسترد برای ابد

نام تو عیّار
زِ روز اَزَل
خصم تو نامرد برای ابد..

دست تو از روز ازل زد رقم
بهر دلم درد،
برای ابد ..
مست شد از باده ی روشنگرت
این دل شبگرد برای ابد
صبح ازل مِهرِ تو در من گرفت
شعله ورم کرد
برای ابد ...