دلم برای غربت دستانم می سوزد ...

دلتنگ هوای عاشقی پاییزم ...

من از نسل دخترکان پاییزم ...

وبرخود می بالم که آذر پاییزی نام گرفته ام...

حال و هوای دلم به فصل زرد خزان همانند است و...

اینک تنهایم و تنها...

دگر نمی خواهم برای کسی درد دل کنم ...

میخواهم بسان درختان پاییزی در خود زرد شوم و بشکنم...

آری میخواهم سکوت کنم و دگر هیچ نگویم ...

حتی با تو که از نسل سبز آفتابی!!!!

پس به احترام قلب شکسته ام سکوت میکنم...