مشک را که پر آب کرد ، از خوشحالی حتی حواسش نبود ، دستانش را بریده اند

بعد از ریخته شدن آب هم آنقدر ناراحت بود که باز فرصت نکرد سراغی بگیرد از بازوانش

فقط وقتی امام حسین (ع) آمد بالای سرش

می خواست دست به سینه سلام دهد که تازه فهمید دستانش نیستند

سلام برعبد صالح خدا..