فانتزیم اینه برم سرکلاس هندسه
.
.
.
.
.
.
بگم این درسا بسه کاش که این زنگ بخوره دل به دلدار برسه^_^
بعد استاد از کلاس بخواد بیرونم کنه همونجوری که زل زده توچشام که من پاشم برم بیرون برگردم بگم:خوب دست منو خوندی منو بدجوری سوزوندی منو مثل یه برده کجاها که نکشوندی^_^
لایک = قرصاتو خوردی؟؟!!^_^

گودزیلامون کلاس اول تازه بزور کلمات ومیخونه دیدم ی کاغذدسشه هی می گه گیر نده بازیکم فکرمیکنه میگه گیررررنده من فکرکردم داره حرف دلشوغیرمستقیم به من میگه! کلی متاثر شدم اشک توچشام جمع شداومدم نازش کنم دیدم ی پاکت پستی دستشه داره سعی میکنه گیرنده روبخونه