شیرورفقاش دورهم نشسته بودن خوش بودن
بین صحبت شیرنگا به ساعت میندازه میگه ساعت ۱۱ شده
باید برم خانمم منتظره گاو پوزخندی میزنه میگه
زن ذلیلو نیگا ادعاتم میشه سلطان جنگلی شیر لبخند تلخی میزنه میگه
توخونه یه شیر منتظرمه نه گاوی مثل تو