یه باگ تلخی راجب زندگی هست؛
آدما میتونن قشنگ نگاهتون کنن، ببوسنتون!
اما شب که شد باهاتون خداحافظی کنن و برای همیشه برن.

یکی از موضوعاتی که زیاد پیش میاد وقتیه که ارتباطتون با یک نفر قطع میشه، یکیشون به سندروم وفاداری مزمن مبتلا میشه، اینطوری که نسبت به کسی که نیست احساس تعهد میکنه، همش منتظر یه زنگ یا پیام از طرف اونه، دائم طرف رو چک میکنه و عمیقا امیدواره که برگرده و خودش رو از روند عادی زندگی و خوشی‌ها محروم میکنه و حتی به جای خالیش هم خیانت نمیکنه و این واقعیت تلخیه که خیلی‌هامون تجربه‌اش کردیم.

.
چه زیبا گفت #سهراب سپهری:
ﺧﺪﺍ ﮔﺮ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺯ ﺭﻭیُ ﻛﺎﺭ آﺩﻣﻬﺎ
ﭼﻪ ﺷﺎﺩﻳﻬﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﻫﻢ
ﭼﻪ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﺳﻮﺍ
یکی ﺧﻨﺪﺩ ﺯ آﺑﺎﺩی
یکی ﮔﺮﻳﺪ ﺯ ﺑﺮﺑﺎﺩی
یکی ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻛﻨﺪ ﺷﺎﺩی
یکی ﺍﺯ ﺩﻝ ﻛﻨﺪ ﻏﻮﻏﺎ
ﭼﻪ ﻛﺎﺫﺏ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﻕ
ﭼﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻛﺎﺫﺏ
ﭼﻪ ﻋﺎﺑﺪ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻓﺎﺳﻖ
ﭼﻪ ﻓﺎﺳﻖ ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﺎﺑﺪ
ﭼﻪ ﺯشتی ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺭﻧﮕﻴﻦ
ﭼﻪ ﺗﻠخی ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻦ
ﭼﻪ ﺑﺎﻻﻫﺎ ﺭﻭﺩ پایین
ﭼﻪ ﺍﺳﻔﻠﻬﺎ ﺷﻮﺩ ﻋﻠﻴﺎ
ﻋﺠﺐ ﺻﺒﺮی ﺧﺪﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮ ﻧﻤﻴﺪﺍﺭﺩ !...

اعتراف تلخیه ولی،
«سلامتِ روان» فقط با تراپی تأمین نمیشه، بلکه نیازمند یه جامعه‌ی سالم، امن و عادلانه نیز هست …

بخشیده‌ام،
شما هم اگر بخواهید می‌توانید ببخشید؛
آدم زمین نیست که بتواند بار همه این تلخی‌ها را به دوش بکشد.

پایان‌های تلخی را باید تجربه کنی تا به دوام نداشتن چیزهای زیبا ایمان بیاوری.

" ‏لا تهوی مُر أحد إلا مُر القهوة "
تلخیِ هیچکس را دوست نداشته باشید جز قهوه .️.

♡

یک روز اگر عمری باقی بود خواهم گفت
که بر من چه گذشت…
«تاریخ نگارها» لحظه های تلخی خواهند داشت!
.
علی کشاورز

قشنگ ترین متنی که خوندم ، میگه:

پس‌ازاندوه‌هایمان‌همچون‌بهارزنده‌خواهیم‌شد
گویی‌‌که‌انگارهرگز‌مزه‌ی‌تلخی‌رانچشیده‌ایم!

یه جایی از زندگی هست که دیگه نمی‌شه تظاهر کرد همه‌چی خوب پیش می‌ره؛ باید نقاب‌ها رو کنار بزنی، از پشت سنگری که ساختی بیای بیرون و با واقعیت‌ها رو‌به‌رو بشی. از یه جایی دیگه نمی‌شه غم‌هات رو لای زر ورق بپیچی؛ باید تلخی‌اش رو مزه مزه کنی و بذاری عمق وجودت رو بسوزونه. غمی که درونت آتیش به پا نکنه، بیهوده‌ مغمومت کرده.