بعضی‌هامون خیلی بی‌رحمانه داریم یه دردهایی رو تحمل میکنیم، دردهایی که خیلی بزرگ‌تر از قد و قواره ماست، هیچوقت حق انتخابی براشون نداشتیم، زورشون خیلی بیشتر از لبخندهامونه، دردهایی که هر بار از خودت میپرسی چرا من؟ و هر بار جوابی که هیچوقت پیداش نکردی و غمگین‌ترت میکنه.

از آخرین چیزا متنفرم؛ آخرین لب، آخرین بوسه، آخرین سیگار، آخرین خداحافظی، آخرین لبخند، آخرین حرف، آخرین کلمات، آخرین آغوش، آخرین دیدار.

دنیا دچار دردسر شده و فقط هم دو راه حل موجود است؛
آنقدر بخندیم تا منفجر شویم،
یا فقط منفجر شویم!

اون لحظه که خوابشو می‌بینی، پر ذوق و لبخندی و یهو پا می‌شی می‌بینی واقعی نبوده…

حالِ امشب من یک حس مبهم و گنگه؛ نه تلخه نه شیرین، یک‌چیزی بینِ "دلم می‌خواد بخندم " و "یک‌ذرّه بغض دارم".

درد یه چیز عجیبه…
بهت فشار میاره…
می‌پیچه تو دلت…
ولی نشون نمی‌دی…
لبخند می‌زنی…
وانمود می‌کنی همه‌چی خوبه...
ولی وقتی شب می‌شه
وقتی تنها می‌شی،
تازه می‌فهمی چقدر شکستی…
چقدر نمی‌خوای به فردا برسی...

انسان وقتی بیش از حد رنج بکشد،
وضعیتش به کمدی نزدیک می‌شود؛
و می‌تواند به دردناک‌ترین چیزها هم بخندد

‏وقتی یه آدمِ مهربون رو ناراحت میکنی و دلشو میشکنی یه نگاهِ مهربون و
یه لبخند تحویلت میده
و قسمتِ بزرگی از احساسش همون لحظه نسبت به تو کنده میشه ازش...

Your smile should be bigger than your worries.

لبخندت باید از نگرانی‌هات بزرگتر باشه

مارا نیز لبخندی خواهد بود
شاید در راه است 🤍

- محمود درویش

♡