یک روزسرد. ..

چشم هایم,خیــره به آسمان

پُشتِ پنجره تنهایی

خیره به دانه های سفید برفــ

گرمای فنجان قهوه راتواَم باخــَلئــی درافکارم ..لابه لای انگشتانم حس میکنم..

نفسی عمیق تا عمق احساسم میکشم!

غم هایم دیگر در چشمانم نفوذی ندارند. ..

این بار به مغزِ اُستخوانم رسیده انــد