تو کیستی که پراکنده در هوای منی
تنیده ای به وجودم ولی سوای منی

کجای زمزمه هایم،کجای حادثه ای؟
کجا بجویمت ای جان،که ناکجای منی

گره زدی به نگاهت کلاف چشم مرا
به این گره زدنت هم گره گشای منی

کسی شبیه تو درمن،مرا به دریا برد
رسیده ام به یقین:ای که ناخدای منی

سوال کرده ام عمری: چرا...چرا...

واینک
تویی که پاسخ صدها چرا چرای منی

ولی سوال بدون جواب مانده ی من:

تو ای غریبه که هستی که آشنای منی!!!