باید به فکر تنهایی"خودم" باشم
دست "خودم"را میگیرم و از خانه بیرون میزنیم
در پارک،جز درخت،هیچ کس نیست
روی تمام نیمکت های خالی می نشینم
تا پارک از تنهایی دلش نپوسد..!
دلم میگیرد،یاد تنهایی اتاق من و "خودم"میافتم
از"خودم"خواهش می کنم
به خانه باز گردیم...

ف : لیدا