تکه یخی که عاشق ابر عذاب می شود
سر قرار عاشقی همیشه آب می شود
به چشم فرش زیرپا سقف که مبتلا شود
روز وصالشان کسی خانه خراب می شود
کنار قله های غم مخوان برای سنگ ها
کوه که بغض می کند سنگ،مذاب می شود
باغ پر از گلی که شب نظر به آسمان کند
صبح به دیگ می رود،غنچه گلاب می شود
چه کرده ای تو با دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود