پسرکی رادیدم که پدرش رازیرخورشیدی سیاه کشیده بود.

گفتم چراخورشید راسیاه کشیده ای.

.
.
.
.
.
.
گفت :مگه کوری. نمیبینی فقط مداد سیا دارم.

من :|||||||||

مدادسیا

عشق فرزند به پدر :(((((((((((((((((

داستان عاطفی: