روز اول که شد جدا گفتم
نشوم هیچ گاه پریشانش
روز دوم ز غصه می گفتم
تحفه ای هم نبود چشمانش
روز سوم به گریه نالیدم
پس چرا او شکست پیمانش
روز چهارم دلم گرفت از غم
خون ببارم ز داغ هجرانش
بعد عمری هنوز دارم
آرزوزی نگاه پنهانش
آه در حسرتم و چرا آخر
دادم از دست خویش آسانش ؟ !