سلیمان پیغمبر که باد و دیو و پرندگان همه مُسَخّر او بودند روزی به تخت پادشاهی نشسته بود
و آن تخت با دیگر ارکان دولت و اولیاء مملکت بر پشت باد اندر هوا ایستاد بود .
مورچه ای براه وی آمد و
گفت :
ای پیغمبر ,خداوند با تو چه کرامت در این جهان کرده ...؟
جواب داد :
چنانکه می بینی باد را بفرمان من کرده...

مورچه گفت : ای پیغمبر خبر داری که این چه اشارت است ...؟
میگوید : آنچه را بتو از مملکت دادند همچون باد است
از باد در دست داشتن چه حاصل...!

"خواجه عبدالله انصاری"