بانوی ترمه پوش ، غزل ها فدایتان!
آیا وکیلم عشق بریزم به پایتان؟

از گیر و دار زندگی امشب دلم گرفت!
آیا اجازه هست بمیرم برایتان؟

دنیا تلاش کرد فراموشتان کنم !
اما چگونه بگذرم از چشم هایتان!؟

من آدمم بهشت به دردم نمیخورد!
آماده ام گناه کنم پا به پایتان!

میخواستم اجازه بگیرم ولی چه سود
سهمم سکوت بود فقط،ازصدایتان!

ابلیس خواست یکه و تنها شوم ولی
امشب خدا نشسته کنارم به جایتان