خودت گفتی که عاشق صورتش سرخ است با سیلی
قبول ! این هم به عشق چشمهای تو٬ بیا ! سیلی !

خودت با چشمهای قهوه ای دیوانه ام کردی
ولی حالا که گفتم دوستت دارم٬ چرا سیلی ؟

تو هر کاری کنی پیغام عشقت میرسد گوشم
چه با خنده ٬ چه با غمزه٬ چه با عشوه٬ چه با سیلی !

من آن روزی که دل بستم به تو تا پای جان رفتم
نخواه از من که برگردم ٬ و آن هم با دو تا سیلی