باشه مادوتا واسه هم دیگه خیلی تاکسیک بودیم،ولی اون وقتایی که بلند بلند به جوکای بین خودمون میخندیدیم چی؟ نیک نیمی که همدیگه رو باهاش صدا میزدیم چی؟ اون شبایی که از دست همه دنیا فقط به هم دیگه پناه میبردیم چی؟ وقتایی که میرقصیدیم چی؟ اونا ام همش دروغ بود؟