دیگه نتونستم باهاش حرف بزنم، هر واژه‌ام از تیزی چاقو برنده‌تر بود و آدمی که روبروم بود از جونم برام عزیزتر.

درد بعضی زخمها واسه اینه که کسی نمی فهمه داری باهاشون می جنگی...>>

دلم تجریش می‌خواد ولی تنهایی نه. کسی‌ هم نیست باهاش برم امروز.

با بابام بحثم شه تا یماه باهاش حرف نمیزنم ولی به تو بارها فرصت دادم که دلم رو بشکنی.

جدا شدن از کسی که باهاش طعم اولین دوست داشتن رو چشیدی، مثل کندن بخشی از روحه، زخمیه که نه زمان، نه آدم‌های جدید و نه حتی گذر سال‌ها نمیتونن جاش رو پر کنن، فقط یادت میمونه و هر بار که بهش فکر میکنی دوباره همون درد از نو شروع میشه.

آقای چاوشی عزیزم ، تصدق صداتون که باهاش میشه خیلی قشنگ غمگین شد 🤍

♡

همیشه وقتی یکیو دوست داری ‌، روش حساس تر میشی
با کاراش زودتر دلخور میشی چون دوست نداری اون کارو یا رفتارو از اون فرد ببینی ‌، مدام بحث میکنی باهاش و بهش گیر میدی کلا نسبت به همه چیز دورش حساس میشی ‌، اینکه کجا میره با کی میره چکار میکنه
این بی اعتمادی نیست ، این خود دوست داشتنه و من تورو همینقدر حساسانه دوست دارم :)

‏من دلم برای آدم‌های بدجنس میسوزه،
هیچ نقطه روشنی تو زندگیشون نیست،
هیچ دوستی طولانی مدت باهاشون نمیمونه و همه انرژیشون رو میذارن برای دشمنی و دائم درجا میزنن.
‏کاش بفهمن زندگی کوتاهه و روزها میگذرن، بریز دور این همه نفرت و حس بد رو بچسب به زندگیت..!

من دلم برای آدم‌های بدجنس میسوزه، هیچ نقطه روشنی تو زندگیشون نیست، هیچ دوستی طولانی مدت باهاشون نمیمونه و همه انرژیشون رو میذارن برای دشمنی و دائم درجا میزنن، کاش بفهمن زندگی کوتاهه و روزها میگذرن، بریز دور این همه حس نفرت و حس بد رو بچسب به زندگیت.

آدما از یه جایی به بعد دیگه اونجوری که خودشون هستن رفتار نمیکنن، اونجوری رفتار میکنن که باهاشون رفتار کردین.