سرعت زندگی توی مغزم روی حالت ۲ ایکسه و احساس میکنم روی یه تردمیل دارم میدوم که از اینجا به بعد هیچوقت قرار نیست متوقف بشه.️
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی مغزم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
لطفن ۲۴/۷ منو مشغول نگه دارید، من نمیخوام با مغزم تنها بمونم.
ببخشید دیر پیامت رو جواب دادم.
مشغول زنده موندن تو ایران و جنگیدن با صداهای تاریک تو مغزم بودم.
شمارو نمیدونم اما من نسبت به اخبار بد بیحس شدم. مغزم ایگنور میکنه.
واقعا دیگه مغزمم کشش دروغ گفتن های ادمای اطرافمو نداره…!
کاش بفهمن حالم و استپ کنن!
بفهمن منم ادمم و خسته میشم از همه چی.
کاش بفهمن که دیگه جونی تو تنم نمونده براشون با خودشون بجنگم :)
دقیقا میخوای بدونی کجای زندگیمی؟
ببین تو دقیقا دقیقا همهجای زندگیمی.
رو درو دیوار اتاقمی
تو هوایی که نفس میکشم
تو مغزم
تو قلبم
خیالم
خوابم
تو نقاشیام
ساز زدنام
همهجا، ببین همهجا.🩷
. .
تو از یاد من نرفتی،
اورثینک شدی رفتی توی مغزم،
غم شدی لابلای نوشته هام،
دود شدی رفتی تو ریم.
درد شدی نشستی روی قلبم و چشمام.
شک شدی رفتی توی وجودم.
تنهایی ای شدی که هیچوقت منو تنها نمیذاشت.
ولی در نهایت، تو درس شدی برای زندگی من.
اعتماد به نفسی که الان دارم، جوری که قدر خودمو میدونم، جوری که به بقیه راحت اعتماد نمیکنم، جوری که برای خودمو ایندم تلاش میکنم، جوری که به خودم میرسم. جوری که یاد گرفتم از پس غم و درد و افسردگی و تنهایی بربیام.
همشو مدیون توام. مرسی که بودی. مرسی که با رنج موجب شکفتن من شدی.
. .
تو از یاد من نرفتی،
اورثینک شدی رفتی توی مغزم،
غم شدی لابلای نوشته هام،
دود شدی رفتی تو ریم.
درد شدی نشستی روی قلبم و چشمام.
شک شدی رفتی توی وجودم.
تنهایی ای شدی که هیچوقت منو تنها نمیذاشت.
ولی در نهایت، تو درس شدی برای زندگی من.
اعتماد به نفسی که الان دارم، جوری که قدر خودمو میدونم، جوری که به بقیه راحت اعتماد نمیکنم، جوری که برای خودمو ایندم تلاش میکنم، جوری که به خودم میرسم. جوری که یاد گرفتم از پس غم و درد و افسردگی و تنهایی بربیام.
همشو مدیون توام. مرسی که بودی. مرسی که با رنج موجب شکفتن من شدی.
-دیاکو.
من واقعاً الان حال زندگی رو ندارم. مرخصی بهم بدید؛ از کار، از خونه، از آدمها، از مغزم، از دنیا. امشب که خوابم برد یکی دو ماه بعد بیدارم کنید.
نمیدونم چی به سرم اومده که همش خودمو با بقیه مقایسه میکنم و احساس میکنم عقبم. من آدم رقابت و حسادت و حسرت و این چیزا نبودم. این سپیدهی سرزنشگر بداخلاق رو کی گذاشته تو مغزم؟ چرا ولم نمیکنه؟ خسته شدم ازش