بعضی آدم ها برایمان یک استکان چای داغند در مسافرخانه ای بین راه شبی برفی...
بعضی ها کبریتی کوچکند که تاریکی هایمان را روشن کنند تنها برای چند لحظه ی کوتاه، تنها برای چند لحظه...
بعضی ها اما توی چشمهایمان حلقه میزنند
بعد می افتند...
روی گونه های منی حالا
سر میخوری
میرسی به لبهایم
بعضی آدمها چقدر تلخند...