بیا شروع
به جنگ نرم کنیم
من تسلیم نوازش
سرانگشتانت ,
وتو فاتح دکمه های
پیراهنم باش
تا بوسه های
مکررت پیشروی کنند
بر مرزهای اغوشم....

خسته کننده میشه برات این زندگی
وقتی روحت با سنت اختلاف سنی داشته باشه ..

♡

بعد‌ها که زمان گذشت
متوجه می‌شویم چقدر درست بوده که با اصرار کسی را نگه نداشتیم.
همه‌ی ما لایق رابطه‌ای هستیم که در آن برایمان تلاش کنند،
دوستمان بدارند و به ما احترام بگذارند.
آدم‌هایی که شک دارند،
هنوز درگیر رابطه‌ی قبلی هستند
و یا علاقه‌ی مشخصی به ما ندارند،
نمیتوانند امنیت و عشقِ یک رابطه را تامین کنند.

نه طرز نگهداری رو بلد بودی، نه خداحافظی رو.
فقط شروع کننده‌ی خوبی بودی.

بعضی از زخم‌ها قدیمی‌اند ، بسته شده‌اند ، درد نمی‌کنند ، اما جایشان هنوز هست و هر وقت نوازششان می‌کنی ، جریانِ دردی خیالی از تنت می‌گذرد و در حافظه‌ات زنده می‌شود.

‏نه طرز نگهداری رو بلد بودی، نه خداحافظی رو، فقط شروع کننده‌ خوبی بودی.

‏باید از همان دور، دوستت می‌داشتم،
از نزدیک ناامیدکننده بودی عزیز من.

قدرت تحمل هرکس را از میزان سکوتش بسنجید، آنان که هیاهو می‌کنند بار هیچ چیز را به روی شانه‌های خود تحمل نمی‌کنند...

_ یه چیزی فراتر از حق بگو :
و اما چشم ها؛ عمیق تر از دست ها لمس می کنند.
.🫀

از تمام جهان فرار می‌کنی تا به خودت تکیه کنی
اما یهو می‌بینی خودت شکننده‌تر از تمام جهانی...!