زنـدگـی در صـدف خویش گهر ساختن است.....
در دل شـعـلـه فـرو رفـتـن و نگداختن است
عشق ازین گنبد در بسته برون تاختن است
شــیـشـهٔ مـاه ز طـاق فـلـک انـداخـتـن اسـت
سلطنت نقد دل و دین ز کف انداختن است
به یکی داد جهان بردن و جان باختن است
حــکــمـت و فـلـسـفـه را هـمـت مـردی بـایـد
تـیـغ انـدیـشـه بـروی دو جـهـان آخـتن است
مـذهـب زنـده دلـان خـواب پـریـشانی نیست
از هـمـیـن خـاک جـهـان دگری ساختن است...