بچه که بودم یه آبـمـیوه گیری داشتیم که وقتی روشنش میکردیم.....

رسـمــا رم میکرد و عـلاوه بر صدا و ویـبـره میرفت یه دوری مـیزد توآشـپزخونه



بعد بابام همش منو مــامور میـکرد ایـنو نــیـگر دارم تا خودش هویجا رو آب بگیره!

دقیقن حس اون کارگرایی رو داشتم که با این مته بزرگا آسفالت رو سوراخ میکنن