از شعر با من دم نزن این قصه تکراری شده
ای شاعر شیرین سخن این قصه تکراری شده

روزی به دریا میروی یک روز هم عصر حَجَر
یک روز در دشت و چمن این قصه تکراری شده

گفتی نگین حلقه ی انگشتری زیبا منم
یا مثل عطر نسترن این قصه تکراری شده

قفقاز و هند و ترکمن بودی و من ایران تو
افتاده ی دور از وطن این قصه تکراری شده

دیگر بس است این شعرها حالا که با من نیستی
هی تَن تَ تَن تَن تَن تَ تَن این قصه تکراری شده

با من نگو خوش صورتی خوش سیرت شیرین بیان
چون داستان های کهن این قصه تکراری شده

حالا که داری می روی سهم من از تو شعر نیست
وقتی نباشی مال من این قصه تکراری شده

بنشین عزیزم گوش کن در وصف چشمانم نگو
رویای من را کن کفن این قصه تکراری شده

من عاشقت بودم ولی وقتی که با من نیستی
از شعر دیگر دم نزن این قصه تکراری شده

#الهه_رضایی