نشسته ام که برای دلم هوار کنم
جواب کرده طبیبم، بگو چه کار کنم؟

اجازه هست بگویم چقدر خسته شدم
اجازه هست که نفرین به روزگار کنم؟

نگاه کن چقدر رنگ و روی من زرد است
چگونه این همه پاییز را بهار کنم؟

چقدر ساده مرا گیسویت به بند کشید
خدا نیاورد آن روز را فرار کنم

من: عاشق تو، تو: معشوق من، بفرمایید
ازین دو تا به کدامینش افتخار کنم