روزایی هست که فقط ادامه می‌دی،
نه به خاطر اینکه خوب باشی،
به خاطر اینکه بلد نیستی وایسی، حتی وقتی همه‌چی از پا انداختت.
هیچ‌کس نمی‌فهمه پشت اون “چیزی نیست” چقد زخم پنهونه.
و تهش می‌پرسی از خودت:
«چرا هیچ‌وقت کسی حواسمو نگرفت وقتی داشتم می‌ریختم؟»