میدونی چی میسوزونه؟
اینه که همه‌چی می‌تونست درست باشه،
می‌تونستیم کنار هم باشیم،
می‌تونستیم از پس سختیا بربیایم،
می‌تونستیم یه زندگی بسازیم که خیلیا فقط حسرتشو می‌کشن…
ولی چی شد؟
هیچی… چون تو نخواستی!
فقط همین.
نه تقدیر بود، نه بدشانسی، نه هیچ‌چیز دیگه… فقط خواستنِ تو کم بود.
من هزار بار خواستم،
هزار بار جنگیدم،
ولی یه‌نفره هیچ رابطه‌ای ساخته نمیشه.
تو نمیخواستی…
و من موندم با هزار تا “می‌شد” که هیچ‌وقت نشد . .


. .