به یادت هست میگفتی اگر ترکم کنی روزی تمام عمر خاموشم!

به یادت هست میگفتی نرو هرگز که من بی تو فراموشم!

به یادت هست که هر لحظه،همه شبها،صدایت هست در گوشم!

کنون آن روزها رفته،توهم رفتی و اینک من شدم تنها،اسیر دردها،غم ها،تمام روزها،شبها...

شکسته در گلو بغضم به یادت اشک میریزم چرا رفتی از آغوشم،چرا کردی فراموشم؟

چرا از یاد بردی آن همه میثاق دیرین را؟

چرا از یاد بردی آن همه پیمان شیرین را؟

به یادت هست میگفتی،

اگر روزی خدا فرمان دهد

فرمان نخواهم برد؟

به یادت هست میگفتی:شقایق پیش چشمانت بی رنگ است؟

کنون آن روزها رفته،توهم رفتی و اینک من شدم تنها!

کنون آن گفته ها در گوش جانم سخت میپیچد،نگاه آشنایت در نگاهم میخندد،

و من غمگین تر از هر شب

به یادت اشک میریزم...