هر وقت نمیدونم باید چیکار کنم یه لیوان چایی برای خودم میریزم .️.️

♡

یادمه میگفت :

" عاشقم دست خودم نیست بهم میریزم
که تو هم با دگران خوب شوی هم با من! "

الان میفهمم چی میگه...

من برای ادامه دادن یا ندادن تاس نمیریزم، یا میمونم تا استخونم بشکنه، یا طوری میرم که به نظر بیاد هیچوقت نبودم، بدون اما و اگر.

یه چایی میریزم و شادمهر پلی میکنم تا زندگی اونقدرها هم زشت و پوچ نباشه .️.

♡

گفت خب ایراد تو چیست؟ گفتم زیاد فکر میکنم، خیلی، بی‌نهایت، به هر چیز مسخره‌ای بارها و بارها، مخصوصا اگر برایم زیاد اهمیت داشته باشد، درون خود میریزم و بدتر از همه نمیتوانم هیچکدام از این‌ها را بگویم، و در نهایت میدانم همین نابودم میکند.


«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی»
«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی»

یکی از بدترین و شاید بهترین اخلاقام اینه که وقتی از یکی دلخورم بهش نمیگم
میریزم تو خودم و آروم ازش دور میشم.

مثلا همین که تو هر بار از دردهایت
می‌گویی و من برایت اشک میریزم
یا تو هر جا باشی از غصه‌های من دلت
می‌گیرد …
همین که شادی تو رووی لب‌های من لبخند می‌آورد
و خوشحالی من باعث خوشحالی تو
می‌شود …
حتی اگر در هیچ شناسنامه‌ای ثبت نشود باعث پیوند ماست …
تو عجیب‌ترین وابستگی دنیایی…
هیچکس منی…
همه کس منی!

𝓘 𝓖𝓘𝓥𝓔 𝓨𝓞𝓤 𝓐𝓛𝓛 𝓜𝓨 𝓛𝓘𝓕𝓔 𝓜𝓨 𝓛𝓘𝓕𝓔

زندگیمو به پات میریزمـ ای همه زندگیِ من 🤍

「♡」

اشکامو پنهونی دارم میریزم
دنیا به کامِ تو برو عزیزم . . .

خواه یا ناخواه از تاریکی میرم تو نور،
خاطراتو میریزم تو یه جای دور،
یه جایی که دیگه دستشون نرسه
هیچ احدی نتونه بگه فکرت نجسه!!

‌‌‌‌‌‌.࿐