جهان در تورمی مملو از تعفن دارد به سرآغاز پایان نزدیک می شود.
چیزی برای نفس کشیدن نمانده است, حتی ناچیزکی اکسیژن.
خشم ,آتش , ظلم , سرهای بی تن, کودکان غرق خون, مردگان گرسنگی برده ی کنار خیابان های لوکس, فاحشه ها, نفاق, ارتشا, جنگ, تجاوز...
از اینهمه نیامدن خسته نشدی بزرگ؟
ما خسته ی انتظاریم!