وقتی دلت شکست ، تنها و بی هدف
شب پرسه میزنی ، از هرکدوم طرف
روزای خوبتو انکار میکنی ، این واقعیت وتکرار میکنی
اطرافیانتو ،از دست میدی وُ ، اقسرده میشی وُ
از دست میری وُ ...
دورِ خودت همش ، دیوار میکشی
افسوس میخوری ، سیگار میکشی

تن خسته ای ولی ، خوابت نمی بره
این حسّ لعنتی ، از مرگ بدتره
دل میکَنی از این ، دل میبُری از اون
یک اتفاق تلخ ، افتاده بینتون
می بُرّی از همه ، از هر کسی که هست
این حال و روزته ، وقتی دلت شکست ...