چندیست چشمانت مرا مهمان غم کرده
راحت بگویم : چشمهایت عاشقم کرده

میخواستم کتمان کنم احساس خوبم را
دیدم جهان ، من را به عشقت متهم کرده

اجداد تو معشوقه های شاعران بودند
هر هفت پشت عشق را نام تو خم کرده

راه گریز از قتلگاه چشمهایت نیست
یک گله گرگ ماده در چشم تو رم کرده

یک شهر ، دیوانه ، به دنبال تو افتاده
گویا دوباره باد ، مویت را علم کرده

تو دختران شهر را دق می دهی آخر
روی تو روی هر چه زیباروست کم کرده

توصیف چشمان سیاهت کار دشواریست
راحت بگویم چشمهایت عاشقم کرده ..