.
یه بار هم ۶ساله بودم رفته بودم قصابی ، دم عید بود و خیلی هم شلوغ … قصابه هم گوشت هرکی آماده میشد اینجوری صداش میزد : گوساله کی بود ؟؟؟ گوسفند بیا اینجا … خلاصه نوبت من شد و ساتورِش رو آورد بالا گفت : تو گوسفندی ؟ منم ترسیدم زدم زیر گریه گفتم نه عمو به خدا من گاوم !!!
جاتون خالی چند نفر در اثر زدن هلیکوپتری زیاد پره هاشون شکست ؛ قصاب که داشت واسه خودش رقص چاقو میزد …
.