باران ، تمام دیشب را شست !
رد پای هیچ خاطره ای در شهر باقی نیست
و درختان جز به شکوفه دادن فکر نمی کنند
باران تمام غبار پشت شیشه را شست !
امروز پنجره اتاق لبخند می‌زند ..
امروز روز دیگریست ..
آسمان را نگاه کرده ای ؟
بعد از شکستن بغض عظیمش چه آسوده در لباس آبی ملیحش می خندد ...
حالا که کوچه ها را باران زده و ردپای تنهایی از شهر دور شده ،
قول شکوفه دادن را به دلت نمی دهی ؟

#زهرا_مصلح