ما مردها حرف را میریزیم توی دلمان. نه اینکه نخواهیم حرف بزنیم میخواهیم ولی هرجائی حرف نمیرنیم. زمانش باید برسد وقتش برسد حالش برسد. منتظریم آدمهای اطرافمان یک جایی یک روزنه ای باز کنند تا بهانه ای کنیم برای حرف زدن. آنهم نه هر آدمی. حرف را هرجائی نمیشود زد. به هرکسی نمیشود زد. گاهی آنقدر حرف توی دلمان میماند و روی هم میمانند که یکهو دق میکنیم. کاش آن روزنه ها زودتر باز شوند حرف نماند غم باد نشود. ما مردها سخت حرف میزنیم ... سخت.
آن شخص مورد نظر باشید که روزنه باز میکند برای حرف زدن.


. .