می خواست مرا ،
گرچه که مغرور ترین بود ...
می خواستمش ،
خاص ترین مرد وفادارِ زمین بود !
افسوس ولی ؛ قسمت و تقدیر ، نمی خواست !
بینِ من و او ... فاصله انداخت !
او حامی و انگیزه ی من بود ، رسید از ره و دنیای مرا ساخت ...
کامل شده بودم ،
عاقل شده بودم !!!
امروز ولی بی پر و بالم !
از کلِ جهان ، واهمه دارم ...
بی امنیتِ شانه ی مردانه ی یارم ؛
انگیزه ندارم ... !
تنها و غریبم ،
مجنون و خمارم !
انگار جهانم ، همه خالیست ،
او نیست ..
او نیست ...
او نیست ....

#نرگس_صرافیان_طوفان