✿ کپشن خاص ✿

اول قصه دلم خواست کنارم باشی
مرهم حال من و صبر و قرارم باشی

رنگ و‌ رخسار دلم رفت در این سختی ها
دل به تو داده که تا نقش و‌نگارم باشی

قلب من وسط پاییز همین طوفان بود
گفتم ای کاش بمانی و بهارم باشی

پشت هم شعر غزل شعر غزل شعر غزل
من برای تو همایون تو سه تارم باشی

با تو من عهد نمودم که تو را دارم پس
دل به مردی ندهم چون تو قمارم باشی


تا که خندیدی و چشم تو به چشمم افتاد
بی جهت خواست دل آهوی شکارم باشی

شکل این قصه عوض شد و تو‌میفهمیدی
گفتم ای کاش در آغوش و‌حصارم باشی

نه قراری و نه قولی نه! فقط دل بستم
تا که تو معجزه ی حال نزارم باشی

وای عاشق شدم و حال دلم آشوب است
کاش مانند من این لحظه دچارم باشی

من فقط خواسته بودم که تو مرهم باشی
فکر کردی که خودت دار و ندارم باشی؟

#الهه_رضایی