نیاز دارم یکی بیاد بگه جونم؟ چه کاری از دستم برمیاد؟ من چمدونم رو جمع کنم و زندگیم رو بذارم کف دستش بگم بیا، این برای تو، من دیگه نمیخوامش، میدونم غمگینه و گرد و خاک گرفته، درب و داغونه و از درزهاش ناچاری چکه میکنه و بوی نا میده ولی تو که زورت میرسه، تو که از پسش برمیای، نگه‌اش دار تا من برم گم شم.