اینروزها حالم چگونه است؟؟؟روزهای خوبی می آیند ومی روند..اما من آدم اینروزها نیستم!
ندیدمت...!!
طوری می آیی ومی روی که نمی توانم چشمانم را به گرد پاهایت برسانم!
دل من به کفشهایی خوش شده بود که سنگفرشها را طی میکردند...
سنگها به احترام ورودشان خودشان را می کوبیدند به دیوارهای سرد غروری که از دیوار چین دنیای واقعی ادمها هم مجازی تر بود..!
شمردن قدمهایی که رد شدن ازجلوی چشمانم افتخاری بود برای وجود بی ارزشی که هیچگاه نفهمید چرا جز تو کسی دردنیا وجود ندارد؟!...
اینروزهای من هم کلیشه ای شده اند...گاهی سرگردانم وگاهی بغض میکنم به احترام نبودنت! .....