•
بترس اما نایست
خودت را زندگی کن، زندگی به جایی تو را میرساند که نور درختان را .. ..
- حاتمه رحیمی
♡
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی رساند
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
از خدا بخواه آدمهای خوشذات را مقابل راهت بگذارد و تو را با آدمهای خوشقلب هممسیر کند که هیچچیز از این مهمتر نیست که با انسانهای درست و حسابی معاشرت کنی.
تو هرچقدر هم که اراده و تلاشت کافی باشد، همینکه با آدمهای اشتباه روبرو شوی؛ زمین میخوری! اما آدمِ درست تو را حتی اگر زمین خوردهباشی بلند میکند و انرژی ناب حضورش تو را تا جایگاههای بلندتر و مقصدهای امنتر میرساند.
خدا کند در هر موقعیت و اتفاقی، با آدمهای خوشذات روبرو باشی و هرگز گذارت به آدمهای اشتباه نیفتد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
ما را از سادگی ترسانده اند.هیچ کس نگفت سادگی هم خوب است .
هیچ کس نگفت ساده که باشی ساده میخندی،ساده شاد میشوی،ساده ذوق میکنی،ساده می بخشی و ساده تر دل می بندی ... همدیگر رایافتن هنرنیست...
هنر این است که همدیگر را گم نکنیم...
آدمهای ساده بی هیچ دلیلی
دوست داشتنی هستند
سادگی شیک ترین ژست دنیاست...
. .
سهراب سپهری میگفت:
و عشق
تنها عشق؛
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن...
. .
•
سهراب سپهری میگفت:
و عشق
تنها عشق
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
♡
If your dreams don't scare you, they aren't big enough!
اگر رویاهایتان شما را نمی ترساند، به اندازه کافی بزرگ نیستند!
.࿐
wait for someone who helps heal your heart instead of hurting it.
منتظر کسی باش که به جای آسیب رساندن به قلبت، کمک کند تا قلبت را درمان کنی.
.࿐
دیگر هیچ چیز مارا بهم نخواهد رساند
حتی واژه ی دوستت دارم..
و ما قد تمام کلمات از هم دوریم!
#یاسمن_مهدیپور
9 نشانه ی پسران عاشق :
آسیب نرساندن به شما
هدف او این است که شما را خوشحال کند
ارزشمند بودن نظر شما برای او
به اشتباه خود اعتراف میکند
از شما مثل یک قهرمان محافظت میکند
در مورد شما قضاوت نمی کند
همیشه به شما خاص نگاه میکند
شما را با احساس صدا میزند
به عشقورزی پسران غریبه حسادت میکند.🩵
. .
کمی آرامتر از قبلم. انگار خشمی دیرینه را برونریزی کرده باشم! انگار فریادم را به گوش همانی رساندهام که باید، خشمم را بدون پرده به همانی ابراز کردهام که باید. دیگر با همه دعوا ندارم، دیگر بیدلیل خشمگین نیستم و فارغ از نتیجه، آرامترم.
کدخدا آب روستائیان را فروخته بود و من روستاییِ غمگین و خشمگینی بودم که جسورانه توی چشمهای بیشرم کدخدا نگاه کرده بود و یک سیلی محکم به او زده بود.
نه آب بازگشت، نه کدخدا عذرخواهی کرد، اما روستائی، آرامتر از همیشه به خانهاش بازگشت
. .