کپشن های مربوط به گشاینده

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گشاینده

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی
وز دامن شب صبح نماینده تویی

کار من بیچاره قوی بسته شده
بگشای خدایا که گشاینده تویی

#ابوسعید_ابوالخیر

ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی
وز دامن شب صبح نماینده تویی

کار من بیچاره قوی بسته شده
بگشای خدایا که گشاینده تویی

#ابوسعید_ابوالخیر

همواره بیاد داشته باشید

آخرین کلید باقیمانده

شاید باز گشاینده

قفل در باشد.

گویند دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و رفت!

در راه
با پروردگار سخن می‌گفت:

ای گشاینده گره‌های ناگشوده! عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشای.

در همین حال ناگهان گره‌ای از گره‌هایش باز شد و گندم‌ها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:

من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کین گِره بگشای و گندم را بریز..؟
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود..؟

نِشَست
تا گندم‌ها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه‌ها روی ظرفی از طلا ریخته‌اند!

ندا آمد که:

تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتــاح راه..

" مولانا "

گویند دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و رفت!

در راه
با پروردگار سخن می‌گفت:

ای گشاینده گره‌های ناگشوده! عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشای.

در همین حال ناگهان گره‌ای از گره‌هایش باز شد و گندم‌ها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:

من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کین گِره بگشای و گندم را بریز..؟
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود..؟

نِشَست
تا گندم‌ها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه‌ها روی ظرفی از طلا ریخته‌اند!

ندا آمد که:

تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتــاح راه..

" مولانا "