کپشن های مربوط به آغوشیِ

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی آغوشیِ

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

صبح جامی‌ست پُر از حس هم‌‌آغوشیِ تو
لب بیَفزای بَر این مَستیِ بی‌باده‌یِ ما...!


. .

می شود سخت ترین مساله آسان باشد
پشت هر کوچه ی بن بست خیابان باشد!
.
می شود حال بد ثانیه ها خوش باشد
شهر هم غرقِ همآغوشیِ باران باشد
.
گیرم این عشق که آتش زده بر زندگی ات
بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد!
.
بعد یک عمر به ویرانه ی تو برگردد
تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد
.
گیرم این دفعه که برگشت، بماند...نرود!
گیرم از رفتنِ یک باره پشیمان باشد
.
فرض کن حسرتِ پاییز تو را درک کند
روز برگشتنِ او اوّلِ آبان باشد!
.
بی خیالِ غم هر روزه، چرا که دل من
مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد!

#امید_صباغ_نو

"روز برگشتنِ او اوّلِ #آبان باشد"



می شود سخت ترین مساله آسان باشد
پشت هر کوچه ی بن بست خیابان باشد!
.
می شود حال بد ثانیه ها خوش باشد
شهر هم غرقِ همآغوشیِ باران باشد
.
گیرم این عشق که آتش زده بر زندگی ات
بعد جان کندنِ تو شکل گلستان باشد!
.
بعد یک عمر به ویرانه ی تو برگردد
تا درین شعر پر از حادثه مهمان باشد
.
گیرم این دفعه که برگشت، بماند...نرود!
گیرم از رفتنِ یک باره پشیمان باشد
.
فرض کن حسرتِ پاییز تو را درک کند
روز برگشتنِ او اوّلِ آبان باشد!
.
بی خیالِ غم هر روزه، چرا که دل من
مثل ریگی ست که در کفش تو پنهان باشد!

#امید_صباغ_نو

"روز برگشتنِ او اوّلِ #آبان باشد"



- هر شب نگاهی سبز
در باورِ سرخِ لب هایم
پرسه می زند
و صبح،
مست از هم آغوشیِ خوابگردها
در کش و قوسی رنگین
به تکامل می رسد!

#سمیه_شکری


صبح
جامی‌ست
پُر از حس هم‌ آغوشیِ تو
لب بیَفزای
بَر این مَستیِ بی‌باده‌یِ ما...!

#محمد_بزاز

صبح
جامی‌ست
پُر از حس هم‌ آغوشیِ تو
لب
بیَفزای
بَر این مَستیِ بی‌باده‌ی ما...

#محمد_بزاز

- صبح جامی‌ ست
پر از حس هم‌ آغوشیِ تو
لب بیفزای
بر این مستیِ بی‌باده‌ی ما..

#محمد_بزاز

از دور تو را دوست دارم،
بی‌هیچ عطری،آغوشی‌، لمسی‌
یا حتی‌ بوسه‌ای‌
تنها دوستت دارم
ازدور...:)...

دستانم را به آرامی به دیوارِ سرد اتاقم میکشم
سکوت حکمفرماست
پاهایم را در آغوش میگیرم
سردی دیوار را را حس میکنم
بیشتر در خود جمع میشوم
دستهایم را بیشتر فشرده میکنم و سرما در تنم هست
کمی بیشتر دیوار را را حس میکنم
گرم شده...
گرم شدم...
وجودم آن را گرم کرد...
یا او وجودم را گرم کرد...!
نمیدانم...
شاید بهتر است بدانم
مدتهاست هم آغوشیِ سرد دیوارِ اتاقم را
به گرمای کاذب آغوش اطرافیانم ترجیح میدهم!

#فاطمه_ی