یه روزهایی هم هست که از جنگیدن با زندگی خسته می‌شی. خودتو می‌کشونی گوشه‌ی رینگ اما زندگی دوباره با تمام توانش می‌افته روت. زور زندگی بیشتره، مجبورت می‌کنه دوباره سرپا شی و بجنگی. شعارش همینه «تا زنده‌ای بجنگ و زندگی کن.»

رها کنید
پاک کنید
بلاک کنید
فراموش کنید

کشش ندید
تو سرتون هی مرور نکنید
انتقام؟ نه
بیان دوباره و چندباره موضوع؟ نه

طوری که هرگز وجود نداشته


. .

و من اگر یکبار دیگر زندگی کنم
هیچ چیز را تکرار نخواهم کرد،
جز دوباره عاشق شدن را ...

و من بارها گشتم به دنبال خودم، توی تک‌تک لحظه‌های ثبت‌شده از تو که من گم شدم.

close your eyes and know you are worthy of love and someday you will be so full of it, it will spill into all the hollow places in your life and you will glow again.

چشاتو ببند و بدون که تو شایسته عشق هستی و روزی آنقدر پر از عشق خواهی شد که به تمام نقاط توخالی زندگیت هم سرایت می کنه و دوباره باعث درخششت میشه.

پرسید«به نظرت اولین‌ بارها هیچوقت فراموش نمی‌شن یا آخرین بارها؟» گفتم«اونی که قلبتو برای اولین بار لمس کرده، اون هیچوقت فراموش نمی‌شه.»

‌
نقطه ای که آدم دست از تلاش برای آدمایی که قدرشو نمیدونن برمیداره، بنظرم خودش یه شروع خوب برای دوباره دوست داشتن خودشه..🤍

You don’t have to rebuild a relationship with everyone you have forgiven.

مجبور نیستی با هرکسی که بخشیدیش دوباره رابطه برقرار کنی.

تو دوباره دلبسته میشی.
فقط به خاطر داشته باش دفعه قبل چه اتفاقی برات افتاد.

‏از لحاظ روحی نیاز دارم تو یه کلبه جنگلی وسط جنگل باشم و نم‌نم بارون بباره منم کنار بخاری هیزمی نشسته باشم و سیگار دود کنم