کپشن های مربوط به شرمگین

پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی شرمگین

عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)

دلــــــــــــت
کہ شـِکَســت...
ســــرت را بگیر بـــــالا ..!
تلافےنکن...
فریاد نزن... شرمگین نباشـ...
حواست باشد ؛
دل شکستِـہ هم خدایے دارد...






.. ..

دوستت دارم . . .
مثل اولین حس گرم لمس دستانت،
همانقدر آرام، همانقدر عمیق،
همانقدر شرمگین،
و همانقدر پر شور.
من تو را تا به ابد،
همانقدر بی‌نظیر
دوست خواهم داشت.️..•



. .

✿ کپشن خاص ✿

- روزی "لئو تولستوی" (نویسنده و ادیب مشهور) در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد..
زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد..
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد، تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت: -مادمازل، من لئو تولستوی هستم-
زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: -چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟-
تولستوی در جواب گفت: شما آنچنان غرق معرفیِ خودتان بودید که به من مجالِ این کار را ندادید!

دلــــــــــــت
کہ شـِکَســت...
ســــرت را بگیر بـــــالا ..!
تلافےنکن...
فریاد نزن... شرمگین نباشـ...
حواست باشد ؛
دل شکستِـہ هم خدایے دارد...






روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و ...

محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .
زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟
تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید .

"دوستت دارم"
مثلِ اولین حس
گرمِ لمس دستانت؛
همانقدر آرام...
همانقدر شرمگین...
و همانقدر پر شور...
من تو را تا به ابد؛
‌ همانقدر بی‌نظیر
دوست خواهم داشت...!

"دوستت دارم"
مثلِ اولین حس گرمِ لمس دستانت ؛
همانقدر آرام...
همانقدر شرمگین...
و همانقدر پر شور...
من تو را تا به ابد ؛ همانقدر بی نظیر دوست خواهم داشت...!

#نیلی_ق


ﺩﻟــــــــــــــــــﺖ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺖ،
ﺳـــــــــــــــﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﺑـــــــــــــﺎﻻ ..!
ﺗﻼﻓﯽ ﻧﮑﻦ ، ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻧﺰﻥ ، ﺷﺮﻣﮕﯿﻦ ﻧﺒﺎﺵ .
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ؛ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ، ﮔﻮشه ﻫﺎﯾﺶ ﺗﯿﺰ ﺍﺳﺖ ..
ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﺩﻝ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﺪﺍﺭﺕ ﺑﻮﺩ ﺯﺧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ، ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ
ﺷﺎﺩﯾﺶ، ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺑﻮﺩ …
ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ .
ﺑﻐﻀﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻦ،ﺭﻧﺠﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺗﺮ ..!
ﺯﻣﻴﻦ ﮔﺮﺩ ﺍﺳﺖ !!!

خدایا میخواستم بگویم تنهایم اما نگاه خندانت مراشرمگین کرد!چه کسی بهترازتو!!!

داستان کوتاه (معرفی شخصیت)
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و … محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .
زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید