اصلیه همونیه که حتی اگه مدتی هم نباشه هر وقت بیاد میشه اصلیه.

چرا بعضی احساسات انقدر گیر می‌افتن توی ذهنمون؟
چون مغز ما دنبال بسته شدن حلقه‌های احساسی ناتمومه.
احساساتی که سرکوب شدن یا جدی گرفته نشدن، مثل فایل‌های باز توی کامپیوترن؛ حافظه می‌گیرن، کندت می‌کنن، بی‌دلیل خسته‌ات می‌کنن. اون فایلا فقط وقتی بسته می‌شن که بهشون گوش بدی، بفهمی‌شون و اجازه بدی تموم بشن.
چه احساسی هست که مدتیه نمی‌خوای بهش فکر کنی، ولی هنوز باهاته؟

از لحاظ روحی نیاز دارم تو یه کلبه کنار دریا باشم، جایی که هیچ‌کس رو نشناسم، هیچ‌کسی هم منو نشناسه، نه به کسی فکر کنم، نه نگران چیزی باشم، من نیاز دارم مدتی در خنثی‌ترین حالت ممکن باشم.

نوشت بود: «دلم می‌خواهد مدتی بمیرم. نه بخاطر اینکه ناامیدم، بخاطر اینکه خسته‌ام. خیلی خیلی خسته.»

Disappear for some time, focus on yourself, return unrecognisable.

برای مدتی ناپدید شوید، روی خودتان تمرکز کنید، غیرقابل تشخیص برگردید.

تعریف هیچ کسو هیچ جا نکنید
بعد مدتی ذات واقعیشو نشون میده شما میمونین و کلی شرمندگی پیش کسایی که از خوبی های طرف بهشون گفتین.

وقتی میفهمی مدتی که منتظرش بودی تا بیاد باهاش چت کنی، اون داشته با یکی دیگه حرف میزده و دلش نمیخواسته پیام تورو ببینه.

«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی»
«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی | پروکسی»

بعد از مدتی، درد خصوصی میشه و گفتنش به دیگران لطفی نداره، شروع انزوا از همین نقطه‌ست.

‏بعد از مدتی، درد خصوصی میشه و گفتنش به دیگران لطفی نداره، شروع انزوا از همین نقطه‌ست.


«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »
«‌‌پروکسی | پروکسی | پروکسی »

تو انسان در حال تجربه‌ی جهان نیستی ..
تو جهانی هستی که برای مدتی انسان بودن را تجربه می‌کند

♡